خانه تکانی

۱۳۸۹ فروردین ۱۷, سه‌شنبه


 بيائيد بهاري شويم

بهاري بيانديشيم

بهاري فکرکنيم

بهاري بخوانيم و بنويسيم

بهاري ذهن و انديشه و باور خود را آرايش و ويرايش کنيم......

يک سال ديگه گذشت! من و شما يک سال ديگه رو هم پشت سر گذاشتيم. چند سالمون شده؟ چقدر قرار گذاشتيم و شکستيم؟

آخر سال که ميشه ميشينيم و فکر ميکنيم که چقدر به اهدافي که براي خودمان تعيين کرده بوديم در اين سالي که گذشت رسيديم! اهداف مالي ، تحصيلي ، شغلي ، علمي و... اگه به يکي از اونها نرسيديم ميشينيم و فکر ميکنيم که چرا؟

چه موانعي باعث اين عدم موفقيت شده و تصميم مي گيريم به نحوي اون را برطرف کنيم.

پس چرا براي رسيدن به بالاترين مقامي که بايد به اون برسيم برنامه‌اي جدي نداريم؟

مقام خليفه اللهي انسان که با رسيدن به جايگاه "بندگي" محقق ميشه! بالاترين ارزش يک انسان اينه که يک عبد باشه. يک عبد مخلص. يک عبد ذليل و حقير و مسکين و مستکين که هيچي از خودش نداشته باشه. بالاترين مقامي که هر روز برترين مخلوق خداوند را به اون مقام ميشناسيم! اَشهَدُ اَنَّ مُحَمّد عَبدُهُ و رَسولُه.

همين امروز رو با سال قبل مقايسه کنيم. آيا توانستيم يک قدم به خدا نزديکتر بشيم؟ يا کيلومترها ازش دور شديم؟ در سالي که گذشت، با اعمالمان چقدر توانستيم رضايت خداوند را جلب کنيم ؟ يا خدايي نکرده چقدر با کارهامان ، ازش فاصله گرفتیم ؟

قبل از شروع سال جديد همه رسم دارند که منزلشان را تميز کنند.

القَلبُ حَرَمَ الله!

چرا ما خانه‌هاي دلمان را تميز نکنيم؟

« مقايسه تطبيقي بينه در فقه شيعه و اهل سنت »

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه


چکیده
در مقاله حاضر خلاصه اي از نظر فقهاي اسلامي اعم از سني و شيعه در خصوص  بينه كه يك موضوع فقهي در ابواب قضا و شهادت است آورده شده و با مراجعه به منابع معتبر فقهي و جمع آوري نظرات آنان  كـه معروف و مشهور بوده اند و بينه و شهادت كه در لـسان نبي مكرم اسلام و ائمه طاهرين(عليهم السلام) بدان تصريح شده و با بيان «البينه علي المدعي» راه قضاوت اسلامي را به جامعه آموخته اند، مورد بحث و تطبيق قرار گرفته است، لذا پس از مراجعه به  متون و منابع معتبر، با مطالعه و ترجمه آنها به صورت دسته بندي و به تفكيك از جهات اشخاص، مذاهب و نيز مستندات آنها كه اغلب آيات، احاديث و نظرات فقهي مي باشــد جمع بنــدي و بــه رشته تحرير در آمده است.
مقاله درسه گفتار تنظیم شده است: گفتار اول کلیات، گفتار دوم آراء فریقین درخصوص بینه و گفتار سوم به جمع بندی و نتیجه گیری پرداخته است.
کلید واژه: بینه، بینه و علم قاضی، بینه و کاربردها، انواع بینه، تعارض بینه، بینه و اصول عملیه.

انصاف درروابط اجتماعی وخانوادگی

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

موضوع : انصاف
مقدمه : بيان اهميت و جايگاه انصاف در دين
معني انصاف از ديدگاه لغت شناسان و علماي اخلاق
روايات انصاف
انصاف از ديدگاههاي مختلف
آثار و جلوه های انصاف در زندگی اجتماعي و خانوادگي

مقدمه:

يكي از امور بسيار مهمي كه در دين به آن سفارش شده است مسئله خطير انصاف است . تا جايي كه پيامبر (ص) يكي از نشانه هاي مومن واقعي را انصاف ميداند . رابطه آدمي با مردم بر قاعده انصاف بنا شده است. امير المومنين انصاف را برترين خصلتها ميداند. سبب افزايش دوستان و تداوم پيوندها ميداند . انصاف در زندگي  فردي و اجتماعي اهميت بسزايي دارد كه  با دقت در اين  روايات معصومين ميتوان  به اهميت و جايگاه آن پي برد.

· الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الإنصافُ أفضَلُ الشِّيَمِ
عنه عليه السلام : بالنَّصفَةِ تَدومُ الوُصلَةُ .
عنه عليه السلام : بالنَّصفَةِ يَكثُرُ المُواصِلونَ .[1]

· امام علی(ع):
الإنصاف أفضل الفضائل؛
انصاف، برترین ارزشهاست.

الإمامُ الباقرُ عليه السلام : لا عَدلَ كالإنصافِ .
امام باقر عليه السلام : هيچ عدالتى چون انصاف نيست .[2]
 كه اهميت و جايكاه انصاف را روشن ميكند.

در روابط اجتماعی‌ مسلمانان‌ اصولی‌ترین‌ مسئله‌ عدل‌، احسان‌ و انصاف‌ است‌. جامعه‌ سالم‌ دینی‌ جامعه‌ای‌ است‌ كه‌ در آن‌ انصاف‌ حاكم‌ باشد.
انصاف؛ واژه ای که اگر در زندگی انسان مفهوم واقعی به خود بگیرد، به تنهایی می تواند قسمت زیادی از مشکلات زندگی فردي و خانوادگي و اجتماعي وی را حل کند. اگر انسان خود نقاط ضعف خود را دریابد و با رعایت انصاف، در صدد برطرف ساختن آن باشد، بی شک آرمانشهری خواهد ساخت که از زندگی در آن لذت خواهد برد...

رمضان با ما بمان

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه


اين ماه را با نام تو آغاز كرديم و بما توفيق دادي كه دعوت عاشقانه تو را براي ميهماني مخصوصت پاسخ گوئيم گريستيم و سر در دامن رحمت و لطفت نهاديم و احساس مي كنيم كه دستهاي اجابتت را بر سرمان كشيدي؛

بار پروردگارا از اينكه ما را به ضيافتخانه ات ميهمان كردي بسيار سپاسگذاريم من بعد نيز مي خواهيم تنها تو را بخوانيم و تنها از تو ياري جوييم و در هر حال با ثناي تو آغاز كنيم.


اكنون كه ميهماني به پايان رسيد و رمضان خرامان آمد و شتابان رفت، سر آمد عبادتهايت را تا رمضان ديگر برايمان حفظ كن ، منقول است در حديث معراج پيامبر عالي مرتبه را در مقام سؤال از پروردگار پرسش نمود كه سرآمد عبادتها چيست؟ خداوند فرمود خاموشي و روزه داري آنگاه خداوند فرمود اي احمد مي داني نتيجه روزه چيست ، عرض كرد نه پروردگارا، فرمود نتيجه روزه، كم خوردن و كم گفتن است و عبادت دوم، عبارت است از خاموشي و خاموشي، حكمت را به ارث مي گذارد و حكمت معرفت را و معرفت يقين را و چون بنده اي به مرحله ي يقين رسيد تشويش بدل راه ندهد كه روزش در آسايش خواهد گذشت يا در سختي، پس اين حالت مخصوص كساني است كه به مقام رضا رسيده باشند پس كسي كه به رضاي من عمل كند سه خصلت به او عنايت مي كنم، علمي به او معرفي مي كنم كه هيچگونه جهلي در آن آميخته نباشد و ذكري كه با فراموشي نياميزد و محبتي كه بر محبت من، محبت هيچ مخلوقي را مقدم نشمارد.


چه زيبا گفته اند كه اين همه لطف و صفا و شويندگي و بخشندگي و خداصفتي كه در آب باران است همه يكجا در چشمه سار رمضان پيش چشم آدمي بود هيچ حالتي از احوال هستي مثل بهار اين همه آموزنده نيست همانطور كه در بهار لطف و نوازش خداوند هر ساله تكرار مي شود و نماد بازگشت رحمت هاي خداوند براي زمين و زمينيان است. باران بهاري رحمت رمضان هم هر ساله تكرار مي شود تا آدمي ناپاكيهاي خود را در چشمه هاي شستشو گر رمضان شتسشو دهد اما نكته اينجاست كه بايد آدمي از درون نو و تازه شود گل خندان چون از درون خندان است مي خندد و از درون بوي خوش و خاطر نواز دارد.


بار الها بما توفيق دادي و ماهي را گذرانده ايم پر از باران رحمتت و از دولت همنشيني با رمضان ديگر چشم و جانمان سيراب شد رمضان را بايد خنده آسمان دانست و بالاتر از او خنده خداوند و اين لبخند خداوند بالاترين هديه اي است كه در پايان رمضان به آدميان عرضه مي شود.


حال خدايا براي هميشه دستمان را بگير و در دامنه عبادتت نگاهدار و ما را براي هميشه در دشتهاي وسيع مهربانيت حفظ فرما اي مهربان هميشگي، بجلال و عظمتت قسم همانگونه كه در نجواهاي ليله القدرمان شنيدي ترا برتر از آنچه و بيش از آنچه كه خود مي دانيم دوست داريم و در اين گفتار صادقيم، خدايا از اينكه كريمانه ما را بر سفره عيدمان نشاندي ممنونيم حيف كه ترك يغما گر فلك بساط سفره روزه را برچيد و به ماه رمضان پايان داد و...


بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد


هلال عيد به دور قدح اشارت كرد


ثواب روزه و حج قبول آن كس برد


كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد


مقام اصلي مان گوشه خرابات است


خدايش خير دهاد آنكه اين عمارت كرد


نماز در خم آن ابروان محرابي


كسي كند كه به خون جگر طهارت كرد


بهاي باده چون لعل چيست جوهر عقل


بيا كه سود كسي برد كين تجارت كرد


فغان كه نرگس جماش شيخ شهر امروز


نظر به دردكشان از سر حقارت كرد


به روي يار نظر كن ز ديده منت دار


كه كار ديده نظر از سر بصارت كرد

جامعه مسخ شده

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه


مسخ در لغت به معني صورت برگردانيدن و بدتر شدن و اينکه صورت کسي به صورت زشت تر تبديل شود. مسخ اجتماعي ياجامعه مسخ شده، تعبيري از معني مسخ است که جامعه و مردم از حالت طبيعي و فطري و اصيل خود روي گردانيده و برخلاف شان و جايگاه مطلوب حرکت مي کند.
انسان به عنوان اصلي ترين رکن اجتماعي و سازنده جامعه جايگاه مهمي داشته ونحوه اجتماعي شدن، تربيت، آمال و اهداف و در نهايت رفتار و نيات او مهمترين عامل حرکت جامعه به سمت خير و صلاح يا شر و فناست.

در انديشه ديني، انسان جايگاه بسيار رفيعي نسبت به ساير موجودات دارد همان طور که حضرت رسول اکرم(ص) مي فرمايند: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه؛ مردم چون معادن طلاو نقره اند.
اما اگر انسان توجهي به خود (خويشتن) نداشته باشد به تعبير قرآن تبديل به حيوان (انعام) يا از آن هم بدتر (بل هم اضل) مي شود. اين تنزل انسان از مقام و درجه خود وقتي به صورت جمعي باشد، مسخ اجتماعي صورت مي گيرد. براي همين است که در قرآن به انسان توصيه شده است: « يا ايها الذين آمنوا عليکم انفسکم»؛ اي کساني که ايمان آورده ايد، بر شما باد نفس هايتان.
سرمنشأ اغلب انحرافات اجتماعي و در نهايت مسخ جامعه تفوق رذايل بر فضايل نفس است.
لذا در اين نوشتار سعي داريم نخست با معنی و مفهوم مسخ شدن انسان آشنا شویم و سپس با اقتباس از فرمايشات حضرت علي(ع) اقسام مردم در جامعه مسخ شده را بيان و همچنين برخي خصوصيات کلي در اين جامعه را توصيف نماييم.
مدلي که براي تشريح مسخ اجتماعي از آن بهره مي بريم يک نمونه تاريخي از زمان صدراسلام است.

معنا و مفهوم مسخ شدن انسان

هر گناهی یک مقدار روی قلب انسان و روی روح انسان اثر می گذارد و روح انسان را قسی و فاسد می کند مثلا دروغ از گناهان کبیره است. اگر انسان دائما دروغ بگوید و اصرار بر دروغگویی داشته باشد، غیبت گناه کبیره است و اصرار بر غیبت کردن داشته باشد، زنا، تکبر ورزیدن، حسد ورزیدن و اظهار حسد کردن با دیگران، همه اینها گناه کبیره است، حال اگر انسان بر گناه کبیره اصرار بورزد، این اصرار بر گناه کبیره تدریجا انسان را به حالت مسخ شده در می آورد، انسان روحش بر روی عملش اثر می گذارد و عملش بر روی روحش؛ یعنی همین طور که اگر روح انسان خوب باشد عمل خوب انجام می دهد، همچنین عمل اگر خوب شد روح را خوبتر می کند و همین طور اگر روح انسان فاسد بود منشأ عمل بد می شود، عمل بد هم به نوبه خودش باز روح انسان را فاسدتر می کند.

قرآن کریم در آیه 8 سوره جاثیه درباره انسانی که بسیار دروغ و تهمت می زند می فرماید: « یسمع آیات الله تتلی علیه » آیات خدا را که بر او تلاوت می شود می شنود، اما چه می کند؟ « ثم یصر مستکبرا » بعد در حالی که مستکبر است اصرار می ورزد بر استکبار خودش « کان لم یسمعها » گویی اصلا چنین آیات حقی نشنیده است، به گوشش نخورده، یعنی کوچکترین اثر خوبی روی روح او نمی گذارد.« فبشره بعذاب الیم » یک چنین آدمی جز اینکه ما به تو بگوییم یک بشارتی، یک مژده ای به او بده، چیز دیگری باقی نمانده؛ مژده بده چنین آدمی را به عذابی دردناک.

زبان ودل، بهترین یا بدترین

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه


«لقمان حكيم» مردي سياه چهره بود. شخصي او را به غلامي خريد. وقتي لقمان به خدمت گرفته شد، پس از مدتي صاحبش فهميد او فردي حكيم و دانشمند است. روزي براي امتحان به لقمان دستور داد: گوسفندي را بكش و بهترين اعضاي او را براي من بياور. لقمان گوسفندي را كشت و دل و زبانش را نزد صاحبش برد. روز ديگر صاحبش به او گفت: امروز هم گوسفندي بكش، ولي بدترين اعضايش را برايم بياور. لقمان گوسفندي را ذبح كرد و اين بار هم دل و زبانش را برد. صاحبش گفت: دليل اين كار چيست؟ چرا دل و زبان، بهترين و بدترين عضو بدن است؟ لقمان گفت: اگر دل و زبان پاك باشند، هيچ چيز بهتر از اين دو عضو نيست و اگر ناپاك باشند هيچ چيز بدتر از آنها نيست.[1]
چرا كه رسول خدا فرمود: لايستقيم ايمان عبد حتي يستقيم قلبه و لايستقيم قلبه حتي يستقيم لسانه؛ هيچ گاه ايمان بنده اي كامل و استوار نمي شود، مگر اينكه قلب او درست باشد و قلب او راست و درست نمي شود مگر اينكه زبانش سالم باشد.[2]

[1] - بحارالانوار، ج13، ص424
[2] - ميزان الحكمه ، ج8، ص493