بتکان خانه دل را!

۱۳۸۷ فروردین ۳, شنبه

بيائيد بهاري شويم
بهاري بيانديشيم
بهاري فکرکنيم
بهاري بخوانيم وبنويسيم
بهاري ذهن وانديشه وباور خود را آرايش وويرايش کنيم......

يک سال ديگه گذشت! من و شما يک سال ديگه رو هم پشت سر گذاشتيم. چند سالمان شده؟ چقدر قرار گذاشتيم و شکستيم؟

آخر سال که ميشه ميشينيم و فکر ميکنيم که چقدر به اهدافي که براي خودمان تعيين کرده بوديم در اين سالي که گذشت رسيديم! اهداف مالي ، تحصيلي ، شغلي ، علمي و... اگه به يکي از اونها نرسيديم ميشينيم و فکر ميکنيم که چرا؟

چه موانعي باعث اين عدم موفقيت شده و تصميم مي گيريم به نحوي اون رو برطرف کنيم.

پس چرا براي رسيدن به بالاترين مقامي که بايد به اون برسيم برنامه‌اي جدي نداريم؟

مقام خليفه اللهي انسان که با رسيدن به جايگاه "بندگي" محقق ميشه! بالاترين ارزش يک انسان اينه که يک عبد باشه. يک عبد مخلص. يک عبد ذليل و حقير و مسکين و مستکين که هيچي از خودش نداشته باشه. بالاترين مقامي که هر روز برترين مخلوق خداوند رو به اون مقام ميشناسيم! اَشهَدُ اَنَّ مُحَمّد عَبدُهُ و رَسولُه.

همين امروز رو با سال قبل مقايسه کنيم. آيا توانستيم يک قدم به خدا نزديکتر بشيم؟ يا کيلومترها ازش دور شديم؟ در سالي که گذشت، با اعمالمان چقدر توانستيم رضايت امام زمانمان (روحي فداه) رو جلب کنيم که رضايت خداوند هم در گرو رضايت ايشان است؟ يا خدايي نکرده چقدر با کارهامان ، غمي رو غمهاي غروبهاي جمعه‌ي ايشان گذاشتيم؟

قبل از شروع سال جديد همه رسم دارند که منزلشان رو تميز کنند. القَلبُ حَرَمَ الله! چرا ما خانه‌هاي دلمان را تميز نکنيم؟

بيا که خانه تکاني کنيم . خانه‌ي دل!
اما اينقدر اين دل زنگار گرفته که به تنهايي کاري از پيش نميره ، پس متوسل ميشيم به کلام نوراني اباعبدالله الحسين عليه السلام در دعاي عرفه که ميفرمايد:

اِلَهي أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ وَ أَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى غَيْرِكَ

خداوندا! تويي که در قلوب اولياء و خاصانت با انواري متجلي شدي تا به مقام معرفتت برسند و ترا به يکتايي بشناسند. تو هماني که بيگانگان را از دل محبين‌ات بيرون راندي تا غير از تو کسي را دوست نداشته باشند و جز به درگاهت به جايي پناه نبرند.
از خدا بخواهيم که محبتِ غير را از دلمان بيرون کنه و دلمان رافقط معدن محبت خود و احبائش قرار بده.
بگيم خدايا با ما هم کاري بکن که غير از درگاه تو به جايي پناه نبريم که اگه از تو روي بگردانيم هميشه آغوش شيطان براي ما بازه.

اگه کسي خانه‌ي دلش خانه‌ي محبت خدا بشه بنا به گفته امام صادق عليه السلام ديگه به غير خدا مشغول نميشه:

إِنَّمَا خَالَطَ الْقَوْمَ حَلَاوَةُ حُبِّ اللَّهِ فَلَمْ يَشْتَغِلُوا بِغَيْرِهِ – گروهي که شيريني محبت خداوند با آنها عجين شده باشد به غير خدا مشغول نميشوند(اصول کافي جلد2 صفحه130)

از خدا بخواهيم که ميل به طاعت را در درونمان بيشتر کنه و رغبتمان را به گناه کم کنه که اون هم با چشيدن طعم شيرين همنشيني با خدا بدست مياید.

يَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَةِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقِين
اي کسي که به دوستدارانت شيريني همنشيني را چشاندي که هميشه در درگاهت، نيازي متملقانه به جانب تو داشته باشند.(دعاي عرفه)

از خداوند بخواهيم که ما را از جمله‌ي اين گروهي قرار دهد که در قرآن فرمود:
فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه‏(مائده54)

يعني ميشه ما هم محبوب خداوند باشيم و هم محب او؟؟
چطور؟
جوابش رو در قرآن داريم:
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه(آل عمران 31)

پس از خداوند بخواهيم که در سال جديد به ما توفيق دهد که از رسول خدا و خاندانش عليه و عليهم السلام پيروي کنيم و تقواي الهي پيشه کنيم تا شامل فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه بشيم تا اگه غمي از غمهاي دل امام زمان (عج) برطرف نميکنيم ، لااقل غمي به غمهايشان اضافه نکنيم.

بي روي تو هرکس گذرد ليل و نهارش_ دلـگيـرتر از فصـل خـزان است بهارش

بـهـتـر کـه هـمه عـمر ز هم باز نگردد _چشمي که نشد باز دمي بر رخ يارش

اللهم عجل لوليك الفرج و العافية و النصر و اجعلنا من خير اعوانه و انصاره و شيعته و المستشهدين بين يديه.

ده نکته ازابداع کننده واژه وبلاگ



ده نکته از ابداع کننده واژه وبلاگ
ده سال پیش (۱۷ دسامبر ۱۹۹۷) برای نخستین بار جورن بارگر (Jorn Barger) واژه وبلاگ (Weblog) را برای لیستی از لینک‌هایی که در حین وبگردی‌ها توجهش را جلب کرده بودند، بکار برد.
حالادر آستانه دهمین سالروز این اتفاق، وی ده نکته از تجاربش در زمینه بلاگ نویسی را برای آنهایی که به تازگی وبلاگ نویسی را آغاز می‌کنند، لیست نموده است:
«تصوّر من در سال ۱۹۹۷ از وبلاگ، پدیده‌ای بود برای شفاف‌سازی بیشتر در وب. که هر وبلاگ در شبکه‌های پیچیده اینترنتی، لیستی خواهد بود از لینک‌هایی که نگارنده‌اش در حین وب‌گردی آنها را بهترین یافته است. سال‌های ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ برای من دوران طلایی وبلاگ‌ها بودند. درست زمانی که من اصول زیر را فرا گرفتم:
1. یک وبلاگ به معنی کامل کلمه، لیستی است از لینک‌هایی که شما می‌خواهید ذخیره‌شان کنید، یا آنها را به اشتراک بگذارید.
2. شما لینک‌ها را به افکار و پست‌هایتان و هر کجای دیگر می‌توانید اضافه کنید… اما چنانکه در وبلاگتان، تعداد پست‌ها بیش از لینک‌هاست، پس شما نیاز دارید که برخی چیزها را بیاموزید.
3. اگر شما قبل از نگاشتن پست، کمی وبگردی کنید، در اکثر مواقع، ایده هایتان ساخت یافته‌تر خواهند شد.
4. اگر صادقانه، خودتان باشید، بر جذابیت لینک‌هایی که در وبلاگ می‌گذارید افزوده خواهد شد. خوانندگانتان نیاز دارند که شما را خوب بشناسند.
5. همیشه برای لینک‌هایی که می‌گذارید، عنوان وبلاگ نویسنده را هم ذکر کنید. (یا حداقل مطمئن شوید که توضیحات شما برای لینک، آنقدر کافی هست که خوانندگان دوباره صفحه‌ای را که قبلاً دیده اند، باز نکنند.)
6. همیشه به لینک‌هایتان، صفات توصیفی بیافزایید، تا خواننده واکنش شما را به لینک‌ها بداند. (مثلاً عالیست، جالب بود، و…)
7. به منابعی که شما را به مطلبی راهنمایی کرده‌اند، اشاره کنید. با این کار برای خوانندگانتان امکان اتصال به سرچشمه را فراهم می‌آورید.
8. مراقب فایل‌های طولانی باشید! لینک‌های مهم و اصلی را بین، لینک‌های غیرضروری گم نکنید.
9. تعدادی از نویسندگان یا افراد محبوب‌تان را انتخاب کنید و یک Google News Feed از نوشته‌ها یا اخبار مربوط به آنها بسازید و آنرا در وبلاگتان به نمایش بگذارید تا خوانندگانتان هم در جریان نوشته ها و اخبار آنها قرار بگیرند.
10. لینک‌های مورد علاقه تان را بارها و بارها منتشر کنید، تا افرادی که اولین بار آنرا از دست داده اند، هم شانس دیدن آنرا داشته باشند.

منبع: وبلاگ بلاگ نوشت

جاهلیت

۱۳۸۶ اسفند ۲۹, چهارشنبه

جاهلیت ازگذشته تاحال(قسمت سوم)
جاهليت نوين درعصرما
دربحث ازجاهلیت اولی ادعاشد که جاهلیت دوم،جاهلیتی است که دنیای امروز باهمه پشرفت های علمی وتمدن عظیم بی سابقه بشری وادعای حکومت جهانی،گرفتار آنست.این ادعا چگونه قابل پذیرش است؛درحالیکه ادعای عقلانیت بشر گوش فلک راکر کرده است.
بمنظور تبیین جاهلیت نوین،چند محور اساسی زندگی امروز بشررا مورد بررسی قرار می دهیم.
(الف)انحراف درمبانی فکری:
مهم ترین مبنای فکری بشر بعد ازرنساس اومانیسم است.اومانیسم به مفهوم محوریت انسان درهمه ارزشهای انسانی(انسان محوری درمقابل خدا محوری).
انسان غربی خواست تا به کلی ازآسمان ببرد وتماما به زمین بپیوندند.دردوران رنساس تنها یک واژه بودکه مورداحترام قرارگرفت وازپیش سراسر برنامه تمدن متجدد رادرخودخلاصه کرد.این واژه اومانیسم است.درواقع منظور ازاین واژه این بود که همه چیزرامحدود به موازین بشری محض سازند وهر اصل وطریقتی راکه خصلت معنوی و برین داشت به صورت انتزاعی ومجرد درآورند،وبه بهانه تسلط برزمین،ازآسمان روی برتابند.اومانیسم نخستین صورت امری بودکه به شکل نفی روح دینی معاصر درآمده بود،یعنی لائیسم.وچون می خواستند همه چیزرا به میزان بشری محدودسازند،سرانجام مرحله به مرحله به پست ترین درجات وجودبشری سقوط کردند.
[1]
(ب)نژاد پرستی
درجاهلیت عرب،ازحمیت جاهلی،تعصبات قبیلگی ونژادپرستی سخن به میان آمد.انتظار می رفت که انسان امروزباهمۀادعای خدائیش درقدرت وعلم،ازاین فضا بگذرد. اما وقایع چند قرن اخیر نشان دادکه هنوز بشر گرفتارهمان تعصبات جاهلی است.
(ج)فساداخلاقی
دراین که فساداخلاق وفحشا،دردنیای امروزدربیشترارکان زندگی بشررخنه کرده تردید نیست.به تعبیرقرآن:ظهرالفسادفی البرًوالبحربماکسبت ایدی الناس
به سبب آنچه مردم فراهم آورده اند،فساددرخشکی ودریا نمودار شده است.
[2]
درجامعه جاهلی عرب ودرجوامع گذشته بشر،فساداخلاقی وفحشاءرایج بودامانه به عنوان یک فضیلت وارزش؛امادردنیای امروز اینها معیار ارزش تلقی می شوند.
(د)استبدادوستم
ظاهرادردنیای متمدن امروز،بعدازجنگ آزادی بردگان درامریکا،برده داری ازبین رفت.اماحقیقت درتاریخ چند صدساله اخیر چیزی دیگری است،برده داری وظلم وستم چهره دیگری پیداکرده که بسیارزشت تر ازبرده داری قبل ازاسلام وقرون وسطی است.
به عنوان مثال به چند مورد ازنمونه های انحطاط فکری وفرهنگی درجوامع اسلامی اشاره می شود:
(الف)وهابیت:یکی ازچهره های جاهلی وزشت که بنام اسلام درقرن های اخیر درعربستان وبعضی از کشورهای اسلامی بروز پیداکرد ،ومتأسفانه برای ازبین بردن چهره زیبای اسلام وخصوصا اهلبیت(ع)ازسوی بعضی ازکشورهای استعماری حمایت شد؛وهابیت بود.
(ب)صوفیگری:تصوف رویشی خاص درزندگی است که اطمینان وراحتی وتسکین درونی وسعادت ایده آل شخص صوفی راازغیر راه کاروکوشش ونظامات وفعالیتهای عادی زندگی بوسیله تحمل مشقات وزهد وترک لذایذ وبالاخره باپیروی ازاصل فراراززندگی مادی تأمین می نماید.
هند زادگاه اولیه تصوف بوده وافکار صوفیانه ازآنجا به محیط هاومذاهب دیگر سرایت ونفوذکرده است.
این تفکرات انحرافی(وهابیت،صوفیه وفرقه های انحرافی دیگر...)ازیک سو، وجوروشنفکری حاکم برجوامع اسلامی با وابستگی کامل به تفکرات منحط غربی ازسوی دیگر؛جوامع اسلامی را هم درجاهلیت دیگری قرار داده است.
با این حال،آیابشرامروز گرفتار جاهلیت نیست؟عصری که:
1-به جای تربیت الهی به لجن دنیا پرستی وهواپرستی کشیده شده است؛
2-چشمه سارهای عواطف واحساسات شریف انسانی خشک شده؛
3-باطل رادربرابرحق نهاده اند وازپیروزی آن(باطل)به خود می بالند؛
4-بشریت دوران انفجار علم را طی می کند وهنوز نمی داند انسان کیست؛
5-بشر نمی داند که ازشخصیت های بزرگ وانسانهای کامل ورهبران الهی چگونه استفاده کند؟ گاهی ازآنها بت می سازد،وگاهی به شدت آنهاراتخطئه می کند؛
6-پیوستن انسان ها به انسان دیگر برمبنای منفعت طلبی شخصی است،حتی اخلاق اوهم اخلاق منفعت طلبانه است؛
7-مفهوم لذت جزدرلذتهای پست مادی معنا ندارد؛
8-منطق حاکم عبارتست ازمن هدف ودیگران وسیله اند که بازگوکنندۀ هویت خودپرستی است؛
9-خداومشیت الهی نفی می شود تا انسان محور ارزشها شود؛
10-علم وتکنولوژی وهنر درخدمت شهوات وقدرت طلبی انسان قرار گرفته است؛
11-نیهیلیسم وپوچ گرای وبی هویتی انسان، فلسفه امروز بشر است؛
12-تمام استعداد های مادی ومعنوی بشری درراه تخریب وجود انسان به کار رفته است؛
13-پیمان شکنی-چه پیمان الهی وچه پیمان اجتماعی-رسم عادی بشر امروز شده است؛
14-انسان متعالی امانت دار الهی،به مرتبه ابزار تولید تنزل یافته است؛


[1] -بحران دنیای متجدد،ربه گنون،صفحه18
[2] -سوره روم/آیه 41