«لقمان حكيم» مردي سياه چهره بود. شخصي او را به غلامي خريد. وقتي لقمان به خدمت گرفته شد، پس از مدتي صاحبش فهميد او فردي حكيم و دانشمند است. روزي براي امتحان به لقمان دستور داد: گوسفندي را بكش و بهترين اعضاي او را براي من بياور. لقمان گوسفندي را كشت و دل و زبانش را نزد صاحبش برد. روز ديگر صاحبش به او گفت: امروز هم گوسفندي بكش، ولي بدترين اعضايش را برايم بياور. لقمان گوسفندي را ذبح كرد و اين بار هم دل و زبانش را برد. صاحبش گفت: دليل اين كار چيست؟ چرا دل و زبان، بهترين و بدترين عضو بدن است؟ لقمان گفت: اگر دل و زبان پاك باشند، هيچ چيز بهتر از اين دو عضو نيست و اگر ناپاك باشند هيچ چيز بدتر از آنها نيست.
[1]چرا كه رسول خدا فرمود:
لايستقيم ايمان عبد حتي يستقيم قلبه و لايستقيم قلبه حتي يستقيم لسانه؛ هيچ گاه ايمان بنده اي كامل و استوار نمي شود، مگر اينكه قلب او درست باشد و قلب او راست و درست نمي شود مگر اينكه زبانش سالم باشد.
[2][1] - بحارالانوار، ج13، ص424
[2] - ميزان الحكمه ، ج8، ص493
0 نظرات:
ارسال یک نظر